محل تبلیغات شما



 

دلم برای دخترانه های وجودم تنگ شده

برای آن احساسات مهارنشدنی

حالا اما…

دخترک درونم چه بی هوا این همه بزرگ شده

چه قدی کشیده طاقتم،

چه شیشه ای بودم روزی،حالا اما…

به سخت شدن هم رضا نمیدهم

به سنگ شدن می اندیشم


دیشب سر یه موضوعی انقدر اعصابم بهم ریخت که تا نصفه های شب رفتم و تنهایی نشستم بالای پشت بوم و فکر کردم و شلوغی شهرو نگاه کردم که کم کم داشت خلوت میشد.تا ساعت 3 پشت بوم بودم و خونه هارو نگاه میکردم واین که توی هر خونه یه زندگی جریان داره و هر زندگی یه قصه ای.گاهی ادم فکر میکنه خودش تنها همه غصه هارو تو دلش داره اما واقعا اینطور نیستش و هر ادمی با خودش کلی رازها و غصه های سربسته داره که فقط خودش ازش خبرداره و بس.مثلا این خونه هایی که از یکی صدای خنده میومد از یکی صدای جروبحث.یکی 12 ب نشده چراغ خونش رو خاموش میکردو یکی مثل من تا 3 هم بیدار.کاش زندگی مهربونتر بود یا کاش ادما مهربونتر بودن.ادامه مطلب رمز داره


چقدر بده صبح جمعه با درد بیدار بشی و برنامه هات کنسل بشه.امروز قرار بود با یکی از دوستامون بریم بیرون یه منطقه سرد ولی بخاطر حالم دیگه نمیتونم. بخوام برم میدونم اونجا نه به خودم خوش میگذره نه به بقیه.شانس اوردم که جشنی که دعوت شده بودم واسه دیروز بود و تموم شد . حسابی دیروز رقصیدم فکر کنم بعد چند ماه اولین جشن و بزک بکوبی بود که رفتم.چقدر عروسی ها کم شده قبلا یادمه هر ماه حداقل یه عروسی دو عروسی دعوت میشدیم اما الان چند ماه یه بار یه عروسی میرم که بعضیارو هم نمیرم.با این وضع تورم و گرونی مجردامون چجوری ازدواج کنن دلم میسوزه واقعا.هرچند که ازدواجهای الانم به درد نمیخوره اما اونایی که قصدشون واقعا زندگی کردنه چه گناهی دارن امیدوارم اوضاع مردم بهتر بشه.الان اونقدر فکر اون پسرا و دخترایی که دلشون میخواد ازدواج کنن ولی نمیتونن رو میکنم که سرم گیج میخواد بره با این حال خودم.کلاس شناهام هم گذاشتنم کنار یه مدته نمیرم نمیدونمم چرا یهو بیخیالش شدم.ولی بعد خوب شدنم باید برم احساس میکنم بدن درد گرفتم.با دوستم قرار گذاشتیم بریم باشگاه هم ثبت نام کنیم حالا نمیدونم کدوم برم بهتره.از عضله در اوردن خوشم نمیاد دوست دارم بیشتر اون لطافت زنونه رو داشته باشه بدنم تا مثل مردا بشه.یا باید شنا رو مرتب برم یا باشگاه


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها